راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برخی بررسی ها... احسان طبری ( 54)

رباعیات خیام، پرچم مقاومت

در برابر ارتجاع خلفای بغداد

 

اسلام سلطنتی و سرکوبگر، 5 قرن طول کشید تا توانست بر جنبش های اجتماعی ایران علیه سلطه اشغالگران عرب که اغلب آنها روبنای مذهبی داشتند غلبه کند. این غلبه نیز بدان صورت نبود که همه مقاومت ها محو و نابود شود، بلکه مقاومتی که اغلب بصورت قیام های مردمی بود، در قالب شعر و فلسفه و ادبیات عارفانه و سیاست ورزی های مدبرانه تا کنار و بطن دربار خلفا ادامه پیدا کرد. خیام محصول این دوران است. دوران قیام علیه ارتجاع مذهبی خلفای بغداد و حنفی ها و حنبلی ها. دوران امیران متعصب حنفی و حنبلی و متشرعان قشری خم شکن که همگی در نبرد با آزاداندیشی ایرانیان بودند. خیام که از غزالی و عطار در جاده آزاداندیشی جلوتر بود، خطر سهمگین تر ارتجاع عصر را متوجه خود می دید. ارتجاع نتوانست بند بر دست و پای اندیشه خیام گذارد. او افکار خود را به زبان شعر و نثر، به تازی و پارسی ثبت کرد.

 

 

فلسفه لذت و مرگ در نزد خیام

 

واژه ای چند در باره دوران و جهان بینی خیام

 

در آن ایام که خیام می زیست (قرن پنجم هجری) خلافت بغداد دیگر موفق شده بود، هر چند به طور موقت بر واکنش همه جانبه فکری و سیاسی و اجتماعی ایرانیان در قبال تسلط عباسیان نخست به کمک ترکان غزنوی و سپس به دستیاری ترکمانان سلجوقی غلبه کند. غزالی و خیام (این بزرگ ترین متفکران دوران سلجوقی) آخرین نمایندگان آن موج نیرومند حریت فکری هستند که از زمان سامانیان و مامونیان و آل زیار و آل بویه در سراسر ایران و به ویژه در خراسان برخاسته بود. ولی هر دو آن ها در دوران فرو نشست این موج مجبور بودند هر یک به شیوه خود به نحوی با محیط سازش کنند. غزالی در نامه به سنجر نوشت:

«دوازده سال در زاویه نشستم، از خلق اعراض کردم، پس فخرالملک رحمه الله مرا الزام کرد که ترا به نیشابور باید شد. گفتم این روزگار سخن مرا احتمال نکند که هر که در این وقت حکمت گوید، در و دیوان به معادات او برخیزد گفت: ملک عادل است و من به نصرت تو برخیزم. امروز کار به جایی رسیده است که سخن ها می شنوم که اگر در خواب دیدمی گفتمی اضغاث و احلام است.»

و بار دیگر در پایان همین نامه تکرار می کند:

«مرا از تدریس نیشابور و طوس معاف داری تا با زاویه سلامت خویش روم که این روزگار سخن مرا احتمال نکند».

شیخ فریدالدین عطار نیشابوری عارف و شاعر معروف در تذکره الاولیاء از قول یکی از هم عصران عارف پیشه خود مرسوم به ابومحمد جریزی، بیانی در وصف این زمان یعنی قرن پنجم هجری دارد که نه تنها شیرین بلکه شارح اوضاع روز است. عطار گوید که ابومحمد جریزی می گفت:

«در قرن اول معاملت به دین کردند چون برفتند آن هم برفت، در قرن دوم معاملت بوفا کردند چون برفتند آن هم برفت، در قرن سوم معاملت به مروت کردند چون برفتند مروت نماند. در قرن دیگر معاملت به حیا کردند چون برفتند آن حیا نماند و اکنون مردمان چنان شده اند که معاملت خود به هیات و هیبت کنند».

بدین سان، دوران خیام عصری بود که در آن تنها هیات های مزین اشراف و هیبت های سهمگین زورمندان وسیله پیروزی در معاملت بود. سرنوشت یک حکیم ظریف در چنین عصر بی رحم و خشن روشن بود.

خیام که از غزالی و عطار در جاده آزاداندیشی جلوتر بود، خطر سهمگین تری را از جانب ارتجاع عصر متوجه خود می دید. قفطی در تاریخ الحکماء روزگار تیره این متفکر را چنین وصف می کند:

«معاصران زبان به قدح او گشودند و در دین و اعتقادشان سخن گفتن آغازیدند، چندان که خیام به وحشت افتاد و عنان زبان و قلم برگرفت و به عزم حج از شهر نیشابور برون رفت و پس از آن که از کعبه بازگشت در کتمان اسرار خویش اصرار ورزید و ظواهر شرع را مراعات می کرد».

 

از امیران متعصب حنفی و حنبلی گرفته تا متشرعان قشری خم شکن همگی در کار نبرد با آزاداندیشی بودند. این آزاداندیشی به هر شکلی بروز می کرد آنان مخالفت می کردند: خواه به صورت حکمت مشاء باشد یا دانش یونان و یا عرفان وحدت وجودی با کلام معتزله و یا کیش اسماعیلی و یا الحاد قرمطی و یا رفض شیعه.

با این حال، ارتجاع محیط نتوانست بند بر دست و پای اندیشه غزالی و خیام گذارد. آن ها به هر جهت افکار خود را به زبان شعر و نثر، به تازی و پارسی ثبت کردند و با آن که به قول غزالی صد مهر بر زبان نهاده بودند، ابواب قلب شعله ور خود را در این آثار گشودند و خفایای روح خود را نمودند.

خیام رباعی فلسفی را حربه بیان افکار خود قرار داد و از شگفتی های ادبیات ما یکی آن است که شکل رباعی را نخستین حکیمان و عارفان ما در دوران پس از اسلام متناسب ترین شکل شعری برای بیان نظریات خویش می شمردند. ابونصر فارابی معروف به معلم ثانی و شیخ الرئیس ابوعلی سینا و غزالی توسی و شیخ ابوسعید ابوالخیر و خواجه ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری، خواجه نصیرالدین محقق توسی و بسیاری دیگر هر یک رباعیات فلسفی ظریفی سروده اند و بدون شک، در این زمینه خیام از جهت فصاحت سخن و عمق معانی پیشی گرفته است.

ریاضی دان و منجم عبوسی که در ظاهر به حکم ضرورت مراعی حنفیت بود، در این اشعار دل انگیز و پرشور و گداز، انسانی رنج کش و شیدای زندگی و زیبایی های آن و مردی عاشق پیشه و جمال پرست و متفکری شکاک و ژرف بین است. عظمت و کلیت مسایلی که در باره انسان و دامنه خرد معرفت جوی او و سرنوشت وجودیش و تکالیف حیاتیش مطرح می شود، این رباعیات را برای نسل ها و قرن ها تازه و زنده نگاه داشته است. در این زمینه خیام با آن که متفکری مبتکر و بدیع نیست، ولی صاحب آن چنان بیان شیوا و جامع و بلیغی است که حتی در قیاس جهانی، متفکر کلاسیک یک چنین زمینه هایی به شمار می رود. این فلسفه سرشار از اعتقاد به سلطه تقدیر و مجبوریت انسان (فاتالیسم)، شکاکیت و بدبینی و تبلیغ کیش لذت تماما علیه مذهب مسلط عصر بود که دعوی داشت همه حقایق را مکشوف کرده و عدالت شرعی و قوانین الاهی را عرضه ساخته و تکلیف انسان را معین کرده است و دیگر کاری نیست جز آن که گناهکار و صوابکار معین شوند و یکی در آتش جحیم بسوزد و دیگر از نعمات بهره ور گردد. پاسخ های ابلهانه فقهای حنفی و حنبلی به مسایل عمده حیات انسان خیام را خشنود نمی ساخت و او نغمه دردناک کهن سرگشتگی جانگذاز بشر را با طنبور سحرآمیز خود می نوازد. فلسفه خیام در شرایط مشخص عصر، فلسفه ای مترقی و مظهر مقاومت و اپوزیسیون روحی زبده اندیشمندان آن دوران علیه قشریت و رژیم دینی و اشرافی عباسی و سلجوقی بود.

خیام باور ندارد که عقل اشعری و حنبلی راز جهان را گشوده و آیات و احادیث، همه مسایل را حل کرده اند. او عجز علم و جهان بینی رسمی را می بیند و از همین رو، بانگ می زند که اسرار وجود حرف معمایی است. هر کس سخنی از سر سودا می گوید و کسی نیست که گوهر تحقیق را چنان که باید سفته باشد. آنان که خود را محیط فضل و آداب و شمع جمع اصحاب می دانند افسانه ای سروده و به خواب خویش رفته اند و قادر نبودند که از شب تاریک هستی راهی به برون برند و کلید حل معماها را به دست دهند.

خیام برآن است که در این جهان معمایی آدمی اسیر سرنوشت است. خیام نه فقط ناتوانی فرد آدمی را در برابر مشکلات طبیعت می بیند، بلکه ناتوانی اراده اش را در مقابل فراز و نشیب زندگی نیز مشاهده می کند. از همین رو، با ناله غم انگیزی می گوید که نشان بودنی ها بر لوح وجود بوده است و کوشش ما بی ثمر است. سررشته در دست گنبد دوار نیست، بلکه قدرتی بالاتر از آن ما را در جاده های پیچاپیچ حیات می تازاند، و به همین دلیل نباید نیکی ها و بدهی ها، شادی ها و غم ها را به چرخ حواله کرد.

به نظر خیام، انسان نادان و نابینا و ناتوان و مجبور در این رباط دو در مهمانی سپری است. عمر وی چون باد و آب درگذر است. هستی آدمی همانند جامی است که عقل بدان آفرین می گوید، ولی کوزه گر دهر این جام لطیف را با خشم تمام برزمین می زنند. شگفت است که حتی مستان راضی نمی شوند اجزاء پیاله ای را که درهم پیوسته بگسلند، ولی این همه سر و پای نازنین را نیروی قمار مرگ خورد و نابود می کند. همه جا ذرات هستی آدمی پراکنده است و بنفشه ای که از کنار جوی رسته و دسته ای که برگردن کوزه است، خال فرشته خوبان و دست عاشقان برگردن معشوقان است.

 

به عقیده خیام، وعده مذاهب در باره بهشت و جهنم مسلم نیست. کسی خلد و جحیم را ندیده است. تازه اگر عاقبت کار بهشت و حور عین است ما با برگزیدن می و معشوق همان کار می کنیم که سرانجام نصیب ما خواهد بود. بنابراین، باید شادی طلبید و از آن جا که کسی را فردا عهده نمی شود باید دل شیدا را خوش داشت. باید می نوشید، زیرا نمی دانیم از کجا آمده ایم و به کجا می رویم. باید تا هستیم به شادی بگذرانیم، زیرا جان های پاک در چنبر چرخ خاک می شود و داس سپهر سرنگون، ما را سوده و فرسوده می کند.

چنین است خلاصه ای از افکار خیام که در رباعیات دلکش او با ده ها مضامین بدیع مکرر می شود. این اندیشه های دلاویز خیام، چنان که پژوهش تاریخی نشان می دهد، از جهت منطق و محتوای خود تازگی نداشتند. نظیر و گاه عین این افکار را ما در نزد سرایندگان و اندیشه وران کشورهای دیگر نیز می بینیم.

برای یک بررسی مقایسه ای نخست باید بخش های اساسی تفکر فلسفی خیام ماننده جبر، و شکاکیت، کیش لذت، فلسفه مرگ و غیره و غیره را که در رباعیاتش بیان شده از هم جدا کرد. ما در این بررسی می خواهیم فقط دو بخش از اندیشه های خیام یعنی اندیشه های خیام در باره هدف زندگی و کیش لذت، و اندیشه های خیام در باره مرگ و عبث بودن حیات انسانی را مورد مطالعه قرار دهیم. هر دو این اندیشه ها که تا امروز نیز به طور نیرومند در اذهان تاثیر می کند (و بسیاری از مکاتب معاصر فلسفه بورژوایی آن ها را منتها با عبارات و اصطلاحات دیگری تکرار می نمایند) در ایام باستان از زمینه های اجتماعی همانندی نشات کرده و دارای نظایر و اشباه مختلف در تاریخ تفکر دیرینه انسانی است.

 

برای مطالعه بخش های پیشین لینک های زیر را می توانید مطالعه نمایید:                                                                                                                                                                                           

 

1 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht

 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm

6- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm

 8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.ht

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html

 12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html

13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html

14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html

15- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html

16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html

17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html

19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html

20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html

21- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html

22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html

 23 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html

24 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html

25 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.html

26 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.html

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.html

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.html

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.html

30 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.html

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.html

32- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.html

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.html

34 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html

35 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.html

36 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.html

37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.html

38 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.h

39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html

40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html

41- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html

42 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

43 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.html

44 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html

45 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/tabari.html

46- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/tabari.html

47 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/tabari.html

48 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

49 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/tabari.html

50 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/594/tabari.html

51- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/595/tabari.html

52 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/596/tabari.html

53 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/597/tabari.html

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 597  راه توده -  28 اردیبهشت  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت