راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برخی بررسی ها...- احسان طبری ( 71)

از او، نامی بر خیابانی که از آن

نکبت می بارد در ذهن مردم است

 

ذم شاهان و امیران، انتقاد از فقها و سالوس، انکار قضا و قدر، بی باوری او به خرافات و تردید او در دعاوی مذاهب، علاقه او به عدالت و نفرت او از ستم و عشق او به زیبایی های طبیعت میراث اوست (از آن مرد بزرگ نامی بر خیابانی در تهران در ذهن مردم باقی است. خیابانی که فعلا مرکز فروش داروی قاچاق و انواع خلافکاری هاست. بندرت کسی سر بلند می کند تا سردر دروازه خیابان ناصر خسرو را ببیند که مزین به کاشی کاری "جمشید شاه" است که خود حکایتی است از ایران کهن. شورای شهر تهران فکری برای این ننگ خواهد کرد؟)

 

 

 

3. توصیف طبیعت در زمان ناصر بسیار متداول بوده است و دیوان شعرای آن عصر از این نوع توصیفات بهار و خزان، آسمان پر ابر، باغ های پرگل، مرغزارها و کوهسارهای خرم سرشار است. استادانی مانند فرخی و منوچهری در این زمینه بیداد کرده اند. با این حال، ناصر در این جا نیز جایگاهی ویژه دارد. توصیفش با بلاغت و عمق فلسفی و دقت و ظرافت هنری حیرت انگیزی همراه است. شگفت است که ناصر با پیگیری در فلسفه «خوار داشتن جهان» توصیف بهار و گل و نسرین و عشق به طبیعت را سبکسری می شمرد، با این حال خود شیفته زیبایی طبیعت و یکی از نقاشان بی بدیل آن است. به ویژه آسمان که او بدان ارادتی روحانی دارد و با همه جلال خورشید و ستارگانش شاعر را سخت مجذوب می کند و در توصیف این گنبد نیلی و آذین های نورانیش اشعار فراوانی دارد که هر یک در نوع خود کم نظیر است.

 

به عنوان نمونه وصف او را از شب در زیر می آوریم که در ادبیات کلاسیک ما کم نظیر است:

 

شبی تاری، چو بی ساحل، دمان، پر قیر دریایی

فلک چون پر ز نسرین برگ، نیل اندوده صحرایی

نشیب و توده و بالا، همه خاموش و بی جنبش

چو قومی، هر یکی مدهوش و درمانده به سودایی

زمانه رخ به قطران شسته وز رفتن برآسوده

تو گویی نافریدستش خدای فرد فردایی

نه از هامون سودایی تحیر هیچ کمتر شد

نه نیز از صبح صغرایی برآمد هیچ صفرایی

نه نور از چشم ها یارست رفتن سوی صورت ها

نه سوی هیچ گوشی نیز ره دانست آوایی

کنیسه مریمستی دهر گویی پر ز گوهرها

نجوم ایدون چو رهبانان، ثریا چون چلیپایی

چو خوشه نسترن پروین درخشنده به سبزه بر

به زر و گوهران آراسته جوزا چون دارایی

چو در تاریک چه یوسف منور مشتری در شب

در او زهره بماند زرد و حیران چون زلیخایی

مرا بیدار مانده چشم و گوش و دل که چون یابم

به چشم از صبح برقی یا به گوش از وحش هرایی

چو زاغ شب به جابلسا رسید از حد جابلقا

برآمد مهر رخشنده چو از یاقوت عنقایی

گریزان شد شب تاری ز پیش صبح رخشنده

چنان چون باطل از حقی و ناپیدا از پیدایی

 

از جهت مضمون نیز باید گفت آن چه در آثار منظوم ناصر نیست، مدیحه و تغزل است و آن چه به فراوان توصیف، موعظه، مباحثه و انتقاد است و به ویژه کوشش می کند با اسلوب تلقین و تحذیر نتایج فلسفی و اخلاقی مورد قبول خود را در خواننده رخنه دهد. فقدان تغزل و اشعار غنایی در مورد احساسات عاشقانه و توصیف زیبایان در اشعار ناصر در نزد برخی این وهم را برانگیخت که گویا جهت تعقل فلسفی در ناصر بر جهت تخیل شاعرانه می چربیده است. هرگز. چه چیز این مرد عبوس، جدی، پارسا و متفکر را از عشق رمیده کرده، مطلبی درخورد تحقیق است. آن چه که مسلم است وی در چهل سال اول عمر از این مقوله بی نصیب نمانده، ولی در مقام «حجت جزیره خراسان» خودداری را شیوه خود ساخته بود و از شراب و معشوق دم نمی زد و حتی خندیدن را زشت می دانست:

 

با گروهی که بخندند و بخندانند

چون کنم چون؟ که نه خندم و نه خندانم

از غم آن که دی بهر چه خندیدم

به دل امروز کنون خسته و گریانم

 

فقدان مدیحه در اشعار ناصر فضیلت عالی و استثنایی آفرینش اوست. وی از مدیحه نفرت داشت و از شاهان و امیران به جان بیزار بود. ده ها و ده ها بیت در تقبیح و استهزای شاهان و امیران در قصاید او می توان یافت و از این جهت شاید او تنها شاعری است که چنین پیگیرانه شاهان و امیران را کوبیده است.

 

به علم و به گوهر کنی مدحت آن را

که مایه است مر جهل و بدگوهری را

به نظم اندر آری دروغ و طمع را

دروغ است سرمایه مر کافری را

من آنم که در پای خوکان نریزم

مر این قیمتی در لفظ دری را

 

یا باز شد است یا تو بازی

زیرا که چو باز می ربایی

گر شاه تویی مدزد این سان

مال از شهری و روستایی

 

چه حاجت به پیش امیرم چو دانم

که گر میرپیشم نخواند نمیرم

به نزدیک من نیست جز سنگریزه

به نزدیک او گر نه مشک و حریرم

حقیر است اگر اردشیر است زی من

امیری که من بر دل او حقیرم

 

برگاه نبینی مگر آن را که سزا هست

از گاه برانگیزی و در چاه نشانیش

 

این مسلما جهت انقلابی اشعار این هنرمند مقاوم است که در نزد کمتر شاعر دیگر آن زمان با این عظمت و علو دیده می شود. اما محتوای عمده موعظه های ناصر، از نقطه نظر جهان بینی مترقی امروز برخی مثبت و برخی منفی است. مثبت عبارت است از مدح شیفته وار علم و عقل. منفی عبارت است از دم زاهدانه جهان و تن. باید علم و عقل را ستود و آن را وسیله آراستن جان و تن و زندگی واقعی در این عالم ساخت. با این حال، ناصر علم و عقل را تنها توشه و سرمایه آن جهان و مایه رستگاری اخروی می شمارد و در مورد جهان و تن مشتی اقوال مرتاضانه را تکرار می کند. در این دو زمینه امثله ای بیاوریم:

در توصیف علم:

 

دانش به از ضیاع و جاه و ملک و مال

این خاطر خطیر چنین گفت مر مرا

 

درخت تو گر بار دانش بگیرد

به زیر آوری چرغ نیلوفری را

 

چون به دل اندر چراغ خواهی افروخت

علم و عمل بایدت فتیله روشن

 

مر چشم خرد را زعلم بهتر

ای پور پدر هیچ توتیا نیست

 

علاوه بر مدح علم و عقل نکته مثبت مهم دیگری که در آفرینش شاعرانه ناصر دیده می شود، رد اندیشه قضا و قدر و تشکیک در برخی عقاید مذهبی مانند عدالت الاهی، و معاد جسمانی است. در زمینه تشکیک در عدالت الاهی و معاد جسمانی قطعات ناصر خسرو مانند «بارخدایا اگر ز روی خدایی- طینت انسانی همه جمیل سرشتی» و «مردکی را به دشت گرگ درید – زو بخوردند کرکس و زاغان» و «خدایا راست گویم فتنه از توست – ولی از بیم نتوانم ژکیدن» معروف است.

 

در مورد انکار نقش قضا و قدر امثله متعدی می توان از دیوان ذکر کرد از آن جمله:

 

نکوهش مکن چرخ نیلوفری را

برون کن ز سر باد خیره سری را

تو خود چون کنی اختر خویش را بد

مدار از فلک چشم نیک اختری را

 

هرکس همو حذر از قضا و قدر کند

وین هر دو رهبرند قضا و قدر مرا

نام قضا خرد کن و نام قدر سخن

یاد است این سخن زیکی نامور مرا

و اکنون که عقل و نفس سخنگوی خود منم

از خویشتن چه باید کردن حذر مرا

 

در باره جهت مرتاضانه اشعار ناصر، نفی جهان، و نفی تن می توان امثله فراوانی آورد و از آن جمله:

 

باز جهان تیزپر و خلق شکارست

باز جهان را جز از شکار چه کار است

رهبر از وی مدار چشم که دیو است

میوه خوش زو طمع مکن که چنار است

ناصر خسرو به راهی می گذشت

مست و لایعقل نه چون می خوارگان

دید قبرستان و مبرز پیش روی

بانگ برزد کی همه نظارگان

نعمت دنیا و نعمت خواره بین!

اینش نعمت، اینش نعمت خوارگان!

 

مرد را خوار چه دارد تن خوشخوارش

چون ترا خوار کند چون نکنی خوارش

تن درختی است، خرد بار، دورغ و مکر

خس و خوار است حذر کن ز خس و خوارش

 

گیتیست یکی بنده بد خوست برانش

زیرا زتو بد خود بگریزد چو بخوانیش

از بهر جفا سوی تو آمد به در خویش

نگذار و ز در دور بران گر بتوانیش

گه عذر کند با تو و گه مکر فروشد

صد لعنت بر صنعت و بر بازرگانیش

 

شایان ذکر است که این نفی جهان و تن، این مرتاضیت خود نوعی پرخاش علیه آن جهان و آن عیش های جسمانی است که به نظام منفور جهل و استبداد متعلق بود. بنابراین، حتی در این آموزش منفی یک محتوای مثبت انقلابی وجود دارد.

 

نکات منفی دیگر در آثار منظوم ناصر اثبات ضرورت مذهب که به عقیده ناصر درمان سودمندی برای رفع بیم مرگ است، انکار قدیم و ابدی بودن جهان و مباحثه با متفکرین مانند رازی و ایرانشهر و شاعرانی از قبیل فردوسی است که گنبد آسمان را تباهی ناپذیر دانسته اند و باور به وجود مکافات خود به خودی ایزدی است. برخی از این نظریات در کتب فلسفی و دینی او نیز آمده است.

 

به طور کلی، باید گفت که ذم ناصر از شاهان و امیران، انتقاد او از فقها و سالوس، مدیحه او از علم و عقل، انکار او از نقش قضا و قدر، بی باوری او به خرافات و تردید او در دعاوی مذاهب، علاقه او به عدالت و نفرت او از ستم و عشق او به زیبایی های طبیعت موجب می شود که ارثیه ادبی ناصر را جزو گنجینه بسیار والای ادب انسان دوستانه و مترقی پارسی قرار دهیم.

 

 

برخی مشخصات جهان بینی ناصر

 

برای درک جهان بینی ناصر باید به نکات زیر توجه داشت:

الف- جهان بینی ناصر ملهم از شیوه تعقلی (راسیونالیسم) عصر خود بود. منظور از راسیونالیسم یعنی روش اصالت استدلال منطقی، روش اصالت معرفت و عقلی و رد کردن شیوه تعبد، روش قبول عقل به مثابه افزار پی بردن به حقایق و رد کلیه دعاوی مخالف آن. به عللی که خود در خورد مطالعه است، روشنفکر ایرانی در دوران خلافت عرب و از همان آغاز سلطه بیگانگان راسیونالیسم را به یکی از حربه های مبارزه علیه ایدئولوژی مذهبی خلافت بدل کردند. این راسیونالیسم به ویژه به دو شکل بروز کرد:

 

1. در فقه و کلام به صورت جریان «اصحاب رای» و «معتزله» و مبارزات «قدریه و جبریه».

2. مستقلا به صورت فلسفه (اعم از مکاتب مختلف آن) و منطق و علوم.

 

در همه این زمینه ها ایرانیان از پیشاهنگان بوده اند. معتزله در دوران خلافت مامون و معتصم و واثق در یک سلسه مسایل کلامی مانند مساله رویت، مساله مخلوق یا قدیم بودن قرآن، مساله گناه کبیره و رابطه آن با ایمان، مساله رابطه صفات ربوبیه با ذاتش، مساله مجبور یا مختار بودن انسان در قبال مشیت الاهی به بحث های منطقی پرداختند و تحت تاثیر حکمت یونان و بحث هایی که در بین فرق مسیحیت بود و به دنبال مشاجرات قدریه و جبریه، اصحاب رای و اصحاب حدیت، پای استدلال را به میان کشیدند و قبول تعبدانه احکام را رد کردند. سلسله جنبان معتزله ابو حذیفه واصل بن عطاء ایرانی بود. از زمان المتوکل و القادر بالله خلفای عباسی واکنش بر ضد راسیونالیسم معتزله آغاز می شود. از آغاز قرن چهارم ابوالحسن علی بن اسعمیل الاشعری با ایجاد کلام اشاعره زمینه مقاومت فکری علیه معتزله را فراهم می سازد. محمود غزنوی نبرد سختی را با معتزله آغاز می کند و به سوختن کتب معتزله دست می زند.

 

فلسفه نیز به طور عمده به وسیله ایرانیانی مانند فارابی، سجستانی، رازی، ایرانشهری، ابن سینا، بهمنیار، گروه اخوان الصفا و غیره پخش می شود. در دوران سلسله های ایرانی مانند سامانیان و دیلمیان تسامح و تحمل بیشتری در مورد راسیونالیست ها (معتزله و فیلسوفان) مرعی می شد که در واقع، نوعی سیاست ضد سیطره گران عرب بود. از دوران غزنویان، چنان که گفتیم، این تسامح به علت استفاده ماهرانه ای که خلافت عباسی از تضاد امیران ایرانی و ترک نمود، فروکش کرد و بازار اشعریت و حنفیت و ایمان و تعبد تاریک اندیشانه گرم گردید. در دوران سلجوقیان این عدم تسامح بیشتر شدت یافت.

 

اسماعیلیه برای جلب مخالفان خلافت کوشیدند تا خود را هوادار فلسفه یونانی و شیوه تعقلی معتزله معرفی کنند و با درآمیختن دین و منطق، ایمان و فلسفه و با پیش کشیدن رسم «تاویل» و کشف «باطن» آیات و احادیث سنتزی متناسب با روحیات عصر به وجود آورند و به قول ناصر «حجت معقول» را جانشین ادعای صرف سازند. در این زمینه روش دعاه اسماعیلی با اعضای جلسات سری «اخوان الصفا» شباهت کامل داشت.

 

ب- جهان بینی اسماعیلیه انعکاس فکری و روحیه مقاومت ایرانیان به طور اعم علیه خلافت اعراب و قشرهای متوسط و زحمتکش جامعه به طور اخص علیه امیران ترک و اشراف ایرانی دست نشانده خلافت و امارت بود. این ایدئولوژی مذهبی در کنار فلسفه و عرفان و عقاید شعوبیه ایرانی، یکی از اشکال فکری مقاومت وسیعی است که مردم فلات ایران در تمام اشکال ممکنه علیه سیطره گران خارجی نشان دادند. راز این که شیوه تعلیمیه و اسماعیلیه از قرن سوم به بعد در ایران سخت گسترش می یابد و روشنفکران به نامی مانند ناصر خسرو را به خود جلب می کند، در همین دو جهت راسیونالیستی و مقاومت آمیز این جریان است.

 

در جهان بینی اسماعیلی تضاد آشکار مابین راسیونالیسم و ایراسیونالیسم، ما بین روش مرتاضانه یعنی باور به جاودانی بودن روح و جهان پس از مرگ و خوار داشتن جهان کنونی از یک طرف و روش مبارزه جویانه یعنی دعوت به عمل و تبلیغ و تلاش برای اقامه حق و عدل در همین جهان از طرف دیگر دیده می شود. البته، ناصر می کوشد با این استدلال که جسم خاکی و جان آسمانی است و بدین ترتیب، لازمه پرورش جان و عقل، انصراف از این عالم خاکی و خودداری از پرورش جسم است، تناقض جهان بینی خود را فرو پوشاند، ولی این توجیه خود در حکم طرح دعاوی غلط تازه ای است. روح و عقل را نمی توان از جسم مادی و جهان مادی جدا کرد. سعادت در خوار داشتن جسم و جهان نیست بلکه در آراستن آن به مقتضای عقل است، نه عقل سودگرانه و خودپسندانه، بلکه عقل روشن انسانی، عقل به سود همه انسان ها.

 

در آثار ناصر، به ویژه در اشعار او بسیاری نکات وجود دارد که نشان می دهد در پس حجت های اسماعیلی ناصر، ناصر دیگری پنهان است که از نخستین عمیق تر و والاتر می اندیشد. قضاوت شگفت انگیز و. ایوانف یکی از خبرگان دین اسماعیلی در باره ناصر که وی گویا در تفکر خود گاه سطحی، ساده لوحی و روستایی بوده از بیخ و بن نادرست است. اگر روزی آثار ناصر به ویژه دیوان او چنان که شیوه تحقیق علمی است با دقت بررسی شود، بطن واقعی این «باطنی» که می خواست از راه تعبیر و تفسیر آیات و احادیث و توسل به اشارات و کنایات عددی و حروفی تعبیراتی موافق میل اسماعیلیه از آن ها بیرون کشد، ظاهرا خواهد گردید. در این بطن ما با اندیشه وری روبه رو خواهیم بود که به تمام معنا می توان او را یکی از جلوه های عقل نقاد و انقلابی عصر خود شمرد و به عنوان انسان و متفکر و مجاهد می توان سرمشقی باشد از ایمان داشتن و در راه ایمان خود علی رغم هر نوع دشواری، رزمیدن و بدان تا آخرین نفس وفادار ماندن.

برای مطالعه بخش های گذشته لینک های زیر را می توانید ببینید:                                                                                                 

 

1 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm

6- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.ht

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html

 12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html

13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html

14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html

15- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html

16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html

17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html

19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html

20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html

21 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html

22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html

 23 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html

24 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html

25 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.html

26 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.html

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.html

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.html

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.html

30 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.html

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.html

32- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.html

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.html

34 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html

35 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.html

36 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.html

37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.html

38 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.

39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html

40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html

41- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html

42 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

43 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.htm

44 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html

45 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/tabari.html

46- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/tabari.html

47 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/tabari.html

48 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

49 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/tabari.html

50 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/594/tabari.html

51- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/595/tabari.htm

52 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/596/tabari.html

53 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/597/tabari.html

54 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/598/tabari.html

55 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/599/tabari.html

56 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/600/tabari.html

57 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/601/tabari.html

58 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/602/tabari.html

59 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/603/tabari.html

60 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/604/tabari.html

61 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/605/tabari.html

62 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/606/tabari.html

63- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/607/tabari.html

64 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/608/tabari.html

65 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/609/tabari.html

66 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/610/tabari.html

67 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/611/tabari.html

68 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/612/tabari.html

69 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/agust/613/tabari.html

70 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/septamber/614/tabari.html

 

تلگرام راه توده:

 

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 615  راه توده -  23 شهریور ماه  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت