هيچ جنبش اجتماعي بي نياز از جبهه ای متحد از نيروهای حاضر در صحنه نيست و هيچ جبهه
ای بدون توافق بر سر عام ترين اصول مورد تفاهم - در مرحله گذار جنبش - تشکيل نمي
شود. خواست های مرحله ای و تاکتيکي هر جبهه ای را واقعيات روز و مرحله ای که جنبش
در آن قرار دارد تعيين مي کند و در کوتاه ترين و گوياترين شعار بيان مي شود. اين،
نه تنها از خدشه ناپذيرترين اصول مبارزات اجتماعي است، بلکه تجمع نيروی تحول، منزوی
ساختن نيروی مقابل و يورش به ضعيف ترين حلقه آن درگرو همين اصل است. حزب توده
ايران، به شهادت تمام اسناد و مصوبات تاريخي خود، حتي برای دوراني کوتاه نيز اين
اصل را فراموش نکرده و به همين دليل برای هر مرحله از تحولات اجتماعي ايران، شعار
واحد، جبهه پيشنهادی و برنامه حداقل خويش را به همه نيروهای حاضر در صحنه هر جنبش
اجتماعي در ايران ارائه داده است. از جبهه ضد فاشيسم در ابتدای تاسيس حزب توده
ايران تا جبهه متحد ضد ديکتاتوری در سال های پيش از انقلاب، از جبهه متحد خلق در
فردای پيروزی انقلاب 57 تا سال های آغاز انحراف در مسير اين انقلاب و سنگين و سنگين
تر شدن کفه ترازوی "نبرد که بر که" در جمهوری اسلامي به سود ارتجاعي ترين و عقب
مانده ترين گروهبندی های حاضر در حاکميت و سلطه سرمايه داری لجام گسيخته تجاری و
غارتگران اجتماعي بر سرنوشت اين انقلاب. در اين سال ها نيز متناسب با هر مرحله
عبوری و براساس توازن نيروهای حاضر در حاکميت و خواست عمومي مردم، اين و يا آن
پيشنهاد برای تشکيل جبهه ای متحد، ارائه شده است. بدين ترتيب، هر جبهه، شعار و
برنامه حداقلي متناسب با شرايط تعيين و اعلام مي شود.
در
ادامه همين مشي و سياست توده ايست، که امروز و در شرايط جديدی که پس از دوران 8
ساله جنبش اصلاحات در حاکميت و جامعه پيش آمده، بايد آن شعار و تاکتيک عامي را يافت
که ماهيت جبهه جديدی از نيروها، برای عبور از اين مرحله را شامل شود. شرايط جديد و
نويني که در ايران حاکم شده، جامعه ما را به کام جنگ مي برد. دولت نيمه نظامي- نيمه
امنيتي که تدارک آن را از همان سال های جنبش اصلاحات ديده بودند و در انتخابات دوره
نهم رياست جمهوری آن را از صندوق های رای بيرون کشيدند، با اهداف جنگ طلبانه بر
سرکار آمده است. اين جنگ طلبي امروز پشت شعار "انرژی هسته ای حق مسلم ماست" پنهان
شده و خواب شوم رهبری شيعيان خاورميانه را ديده است. اين خواب را تئوريزه کرده اند
و امنيت ملي و مصون ماندن از تعرض نظامي امريکا را وابسته به آن اعلام داشته اند.
سرکوب داخلي، ريختن پول نفت به کام قوای نظامي و تاسيسات اتمي بجای صرف آن در راه
آباداني کشور و نجات ميليون ها ايراني از چنگال فقر و بيکاری، دامن زدن به خرافات و
ترويج ارتجاع ديني با هدف فراهم ساختن گوشت دم توپ و تحميل فضای جنگي به جامعه
آشکارتر از آن شده است که نيازی به استدلال باشد. حاکميت کنوني، که خود بخشي منزوی
شده از مجموع حاکميت جمهوری اسلامي است، ايران را به کام جنگ مي برد و امنيت خويش
را نه در اعتماد و وحدت ملي مردم ايران و در داخل مرزهای کشور، بلکه در بسيج نيرو
از ميان فقر زدگان و غارت شدگان حکومتي با شعار وحدت
اسلام اتمي در داخل و ماجراجوئي های سازمان يافته در کشورهای شيعه نشين
منطقه جستجو مي کند.
هر
شعار و جبهه پيشنهادی، در اين مرحله بايد بازتاب دهنده همين شرايط و شامل نيروهای
مخالف جنگ و فاجعه ويراني کشور و تقسيم آن به جزاير جدا از هم باشد.
بنابراين، بحث بر سر آن نيست که امريکا به ايران حمله مي کند و يا نمي کند، بلکه
بحث بر سر آنست که حاکميت کنوني بقای خويش را با سياست نظامي، جنگي و تعرضي پيوند
زده است و آنچه بايد در برابر آن مقاومت کرد همين است! شعار صلح (عليه جنگ)، عدالت
(عليه غارتگری و ريختن ثروت کشور به کام سياست جنگي) و آزادی (برای شکستن ديوار
سکوت و آگاه ساختن مردم به ريشه واقعيات و سياست های حاکميت) امروز به همين دلائل و
ترکيب "صلح، عدالت، آزادی"
در دستور هر جبهه ايست که تشکيل شود. هستند نيروها و احزاب و سازمان هائي که مي
گويند "هنوز جنگ و حمله ای در کار نيست و چنين شعاری برای مردم قابل درک نيست."
در
پاسخ بايد گفت: شعار و جبهه و مبارزه برای پيشگيری از واقعه است، نه برای پس از
واقعه. فرداي حمله و جنگ و ويراني، شعار جبهه مي تواند شعار ديگری باشد، اما آنچه
امروز بايد برای آن مبارزه کرد جلوگيری از جنگ و ويراني است.
هستند کساني که مي گويند: شعار صلح، شعاری است با رويکرد بيروني و نه دروني. اين
شعار عليه جنگ طلبي امريکاست و حاکميت نيز نا خرسند از تبليغ آن نيست.
در
پاسخ به اين گروه نيز مي توان گفت: شعار صلح، عليه جنگ و جنگ طلبي و سياست جنگي است
و به همين دليل، عملا شعاری است عليه حاکميت جنگ طلب، درعين حال که مقابله ايست
عليه امريکا و يا هر قدرت ديگری که قصد ويران سازی ايران و تکه تکه کردن آن را
داشته باشد. عدالت و آزادی نيز بايد با صلح در پيوند با هم مطرح شوند، زيرا هيچ
جنگي عدالت نمي آورد و اختناق و مقابله با آزادی خميرمايه سياست جنگي است. بدين
ترتيب، شعار "صلح – عدالت - آزادی"
عملا هم عليه نيروی متخاصم خارجي است و هم عليه حاکميتي که بقای خود را با جنگ و
برتری جوئي مذهبي در منطقه پيوند زده است. از جمله وظائف اين جبهه و اساسا تشکيل و
اعلام و يا حمايت از آن، خود گام بزرگي است برای آگاه سازی و بسيج مردمي که حاکميت
تمام روزنه های اطلاعاتي آنها را بسته و مي بنندد و آنها را زير رگبار تبليغات
گمراه کننده و توام با خرافات مذهبي گرفته است.
درباره محتوای اين شعار (حتي در صورتي که نام های ديگري برای آن پيشنهاد شود)
بيانديشم و پيرامون آن بحث کنيم. نه فردا پس از فاجعه، بلکه امروز پيش از حادثه!