استراتژی انزوای ایران
ستون
پنجم امریکا و انگلستان
در
ایران سرگرم مانور است
در هفته ای که گذشت( از
دوشنبه گذشته تا این دوشنبه) مردم ایران حوادث و رویدادهای مهمی را شاهد بودند، چه
در عرصه جهانی و چه عرصه داخلی. سخن بر سر رویدادهائی است که با ایران در ارتباط
است و دولتمردان و کارگزاران حاکمیت در آن ها نقش داشته اند. بی شک در عرصه بین
المللی، حضور هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل و سخنرانی ها و موضع گیری های
احمدی نژاد، بعنوان رئیس جمهوری یک کشور 70 میلیونی و صاحب بزرگترین ذخائر نفتی
دارای اهمیت بود و در عرصه داخلی، آشکار شدن باز هم بیشتر اختلافات در حاکمیت به
ظاهر یکدست و نمایش های ماجراجویانه در اطراف سفارت انگلستان. نمایش هائی که
ارتباط مستقیم داشت با موضع گیری های احمدی نژاد در امریکا.
این که حرف های ناپخته و
شعاری احمدی نژاد چقدر اهمیت داشت و پیشنهادهای مطرح شده او عملی هست یا نیست؟،
سرنوشت پرونده اتمی ایران به کجا خواهد انجامید؟ و یا سرانجام اختلافات درون
حاکمیت گویا "یکدست" چگونه رقم خواهد خورد؟، به جای خود بسیار مهم و قابل طرح و
بررسی است. نه تنها قابل طرح و بررسی است، بلکه، از جمله پایه های تحلیل و
تفسیرهای ما از مسیر رویدادهای ایران است، اما در این یادداشت کوتاه، به نکته
دیگری می خواهیم اشاره کنیم. به همسوئی برخی رویدادهای داخل کشور با سیاست های
امریکا و انگلستان، علیرغم شعار مرگ برامریکا و مرگ بر انگلستان. به سخنی دیگر،
بحث بر سر نفوذ پر قدرتی است که سازمان های اطلاعاتی امریکا و انگلیس توانسته اند
در صفوف خط دهندگان و مجریان ماجراجوئی ها بدست آورند و بنظر ما سر نخ ها عملا در
دست آنهاست.
زمینه های حمله نظامی به
ایران، که برخلاف برخی خام اندیشی ها، غارتگرترین بخش حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی
و یا حتی خود جمهوری اسلامی را نخواهد برد، بلکه نوکران مستقیم امریکا را از پشت
پرده مافیای حاکم در جمهوری اسلامی بر مسند اقتدار نظامی و سیاسی خواهد نشاند، از
جمله، از درون همین ماجراجوئی ها شکل خواهد گرفت. امید و تلاشی که بعنوان خنثی
سازی هدف نهائی امریکا باید مرکزی ترین نقطه سیاست جنبش ملی ایران باشد. کسانی که
زمینه این حمله را فراهم می کنند، بزرگترین جنایتکاران و خائنین به منافع ملی کشور
شناخته خواهند شد، اما کنار نشستن تا قضاوت تاریخ در باره این خیانت و جنایت، خود
غفلتی است که قضاوت تاریخ در باره آن نیز بی رحمانه خواهد بود.
بر همین اساس است که باید
گفت: آنها که رهنمود معاون وزارت امور خارجه امریکا برای تحمیل انزوای بین المللی
و زمینه سازی حمله نظامی به ایران را در روزهای اخیر، با تظاهرات مسلحانه و مضحک
در برابر سفارت انگلستان فراهم می کنند، دانسته و ندانسته عامل اجرای فرامینی شده
اند که دست های پنهان در پشت صحنه، - اتفاقا همسو با انگلستان و امریکا و نه در
مقابله با آنها - صادر کرده اند.
بخوانید:
نیکلاس برنزمعاون وزارت
خارجه آمریكا گفت: «در چند هفته و چند ماه آینده یك استراتژی بلند مدت و صبورانه
داریم و آن منزوی كردن ایران، تضمین فشارهای بینالمللی بر ایران و گردآوردن
ائتلاف بینالمللی بر ضد ایران است، همان گونه كه در مقابل كرهشمالی عمل
كردیم.»
حال مرور کنید تظاهرات مشکوک در برابر سفارت انگلستان در ایران را، که صرفا زمینه
ساز تبلیغات جهانی علیه ایران است و کوچکترین نیروی مقاومت مردمی را در برابر حمله
نظامی به ایران بر نمی انگیزد. هم صادق ترین عناصر حاکمیت و هم مردم می دانند که
سال های اول انقلاب به تاریخ پیوسته است، همچنان که سال های اولیه جنگ 8 ساله.
بنابراین، چنین صحنه سازی هائی، که در قم و اصفهان نیز به اشکال دیگری( تمرین جنگی
روی 33 پل اصفهان و همایش های رزمی طلاب مصباح یزدی در قم) تکرار شده، در خدمت
همان استراتژی است که معاون وزارت خارجه امریکا گفته است.
کم دانی توام شده با طبع ماجراجوی دولتی که احمدی نژاد تشکیل داده، یکسوی فاجعه و
رخنه ایست که حوادث هفته اخیر در تهران و قم و مشهد ، سوی دیگر آنست. و این هر دو،
در خدمت استراتژی بیان شده از سوی معاون وزارت خارجه امریکا.
|