شرایط بغرنج
ایران
و سردرگمی بغرنج تر نیروهای سیاسی
شرایط سیاسی بسیار بغرنج ایران سردرگمی های بغرنج تری را میان نیروهای سیاسی
بوجود آورده است. حاکمیتی که همچنان به سمت یکدست شدن هرچه نظامی تر و ارتجاعی
تر پیش می رود، دست به دامن تبلیغات عوامفریبانه مقابله با اختلاس و فساد
حکومتی، در عین حفظ ساختار اقتصادی - تجاری جمهوری اسلامی شده است. خطرات ناشی
از حمله احتمالی امریکا و متحدان محلی و اروپائی آن (ناتو) به ایران و نیرنگ
حاکمیت برای تبدیل انرژی و یا فعالیت اتمی به یک نیاز و خواست ملی، برنامه های
تبلیغاتی حکومت برای جلب افکار عمومی مردم عرب منطقه با گرفتن چهره ضد اسرائیلی
به خود از یکسو و تلاش لابی های حاضر در دل همین حکومت برای زدوبند پشت پرده با
اسرائیل و امریکا از سوی دیگر و در راس همه آنها، بحران عمیق اقتصادی، سیاسی و
اجتماعی موجود که هیچ راه حلی جز تشکیل یک حکومت فراگیر ملی و رفتن به سوی
تغییرات مهم در کشور، برای آن متصور نیست، همگی نوک آن کوه یخی را شکل می بخشند
که هنوز بدنه آن در زیر آب است.
در این میان حاکمیت هنوز ابتکار عمل را در اختیار دارد و با تبلیغات و سیاست
های ماجراجویانه سعی می کند شانه خود را از زیر بار بحران بیرون بکشد. در
حالیکه واردات کشور به 65 میلیارد دلار رسیده، دم از پیشرفت و آبادانی می زند.
همزمان با سیاست نئو لیبرالیستی خصوصی سازی گسترده در جهت سپردن صنایع باقی
مانده و تجارت و بازرگانی کشور به شرکت های مختلط نظامی- حکومتی، بر طبل جنگ و
قدرت اتمی می کوبد و خیال صادر کردن این جمهوری بحران زده را به تمام کشورهای
مسلمان نیز دارد! صنایع نظامی که با فروش نفت برپا کرده را برای همین سیاست به
خدمت گرفته، همچنان که نیروهای نظامی و انتظامی و ضد شورش، - بسیجی و محلی- را
برای سرکوب شورش های مردمی آماده کرده است.
در چنین شرایطی، ساده لوحانی پیدا شده اند که جابجائی چرخ های اقتصاد تجاری
کشور از دست سرمایه داری سنتی و بازاری ایران به دست نظامی ها و سپاهی ها و یا
حتی تقسیم دوباره ارگان های این سرمایه داری را تحول فرض کرده و تضاد آشتی پذیر
دو گروه از یک طبقه را انقلاب در انقلاب تصور کرده اند. این تصور بی پایه، حتی
طرفدارانی و یا زمزمه کنندگانی در میان طیف چپ خارج از کشور نیز پیدا کرده و
روی گربه رقصانی های احمدی نژاد حساب باز کرده اند!!
و باز، عمدتا در داخل کشور و گاه در خارج از کشور، از سوی چهره های ناپیدا
اینگونه تبلیغ می شود که حاکمیت کنونی اگرچه در داخل ماهیتی سرکوبگر و غیر ملی
دارد، اما در سیاست خارجی در برابر امریکا و اسرائیل ایستاده و یک سیاست ملی و
قابل حمایت را پیش می برد!! ادامه
--------------------------------------------------
طرح از ر. رحمانی
--------------------------------------------------
برای تنها به قاضی
رفتن
چه فرز و چالاک
شدند، در مهاجرت
ناهید خیرابی
توضیح- مدتی پیش آقای فرج
سرکوهی سردبیر مجله "آدینه"، که بدنبال یک جنجال امنیتی از ایران خارج و
پناهنده سیاسی شده است، مقاله ای نوشته و ادعاهائی را طرح کرده بود. این
مقاله که به بهانه کشتار زندانیان سیاسی در سال 1367 و عمدتا علیه حزب توده
ایران- که بزرگترین قربانیان این کشتار را داد- و سیاست دفاع حزب از انقلاب 57
بود، پاسخ های مختلفی را به همراه آورد.
نوشته هائی نظیر نوشته آقای سرکوهی گویا در پی چنگ اندازی به صورت امروز جمهوری
اسلامی است، اما چون - به هر دلیل- زورشان به جمهوری اسلامی نمی رسد و یا صلاح
خود نمی دانند مستقیم درباره اوضاع امروز ایران صحبت کنند، گریبان حزب توده
ایران را می گیرند. آن هم در ارتباط با سال های اول انقلاب و آن شرایط بکلی
متفاوت با امروز ایران. نویسندگان این نوع نوشته ها، با یک چشمبندی قلمی، امروز
را به دیروز وصل می کنند و به نسل جدید کشور آدرس اشتباه می دهند. این آدرس:
این جمهوری اسلامی که می بینید، همان جمهوری اسلامی است که حزب توده ایران از
آن دفاع کرد. البته بی نیاز از این توضیح است که نویسندگان مورد بحث که آقای
سرکوهی نیز از جمله آنهاست، در آن سال هائی که حزب توده ایران متهم به دفاع از
جمهوری اسلامی است، دستی چنان گشاده در مجلاتی مانند "تهران مصور"، یا روزنامه
هائی مانند "پیغام امروز" و "آیندگان" داشتند که مقایسه آن تنها با سال های
حکومت دکتر مصدق امکان پذیر است. این نویسندگان و فعالان سیاسی آن سالها فراموش
کرده اند که کدام تئوری ها را در آن سال ها بافتند و حکومت "کاست روحانیون" را
اختراع کردند و یا در شهر آمل حکومت چند روزه شوراها
را برپا کردند!! و ...
شرح این رویدادها، خود بخشی از تاریخ جمهوری اسلامی است و ما در اینجا قصد
تاریخ نگاری نداریم. بلکه می خواستیم بنویسم:
از جمله پاسخ هائی که به مقاله آقای سرکوهی داده شده، مقاله ایست به قلم خانم
ناهید خیرابی که ابتدا در سایت "گویا" منعکس شد. این مقاله، درعین حال که پاسخی
است به نظرات و دیدگاه های آقای فرج سرکوهی، مسائلی در آن طرح شده که بی نیاز
به پرداختن به مقاله آقای سرکوهی نیز همین اعتبار را داشت که اکنون دارد. مقاله
را با عنوانی که ما برای آن انتخاب کرده ایم می خوانید.
ادامه
--------------------------------------------------
افسانه ما - 25
روزهای تلخ
فرار و بی اعتمادی
سروان غلامعباس
فروتن
ستوان گهربار، لحظاتی قبل از
اعدام |
از راست به چپ:
علی اصغر زمانی که در جریان دستگیری خسرو روزبه کشته
شد، سرتیب وقت و سپهبد بعدی تیمور بختیار که هوای کودتا علیه شاه هم به سرش
زد و شاه او را ابتدا از ایران به بغداد اخراج کرد و سپس ترتیب ترورش را در
عراق داد. و سروان عمید از شکنجه گران زیر دست بختیار. |