هدف دفاع از استقلال کشور
ومقابله با امپریالیسم نیست
سیاست جنگی جمهوری اسلامی
در پی جهانگشائی اسلامی است
طی هفته های
گذشته، این دومین بار است که لازم به نظر می رسد تکرار کنیم: تردیدی در ماهیت
مهاجم، جنگ طلب و غارتگر امپریالیسم امریکا و دست دراز آن در منطقه خاورمیانه،
یعنی "اسرائیل" نیست. آنچه جای بحث جدی دارد، ماهیت سیاست هائی است که برای
مقابله و دفع و رفع خطر باید اتخاذ کرد. خطری که از ماهیت عملیات خود ساخته 11
سپتامبر بر می خیزد و ما آن را "رایشتاک قرن 21" اعلام کرده و همچنان بر این
عقیده ایم.
این ماهیت بنظر ما هنوز برای آنها که در جمهوری اسلامی شعار جنگی می دهند
ناشناخته باقی مانده است. ما یکبار در ارتباط با جنگ لبنان نوشتیم و اکنون با
صراحت بیشتری درارتباط با سیاست های حاکمیت جمهوری اسلامی می خواهیم بنویسیم.
پیرامون جنگ لبنان، نظر ما این بود و همچنان هست، که آنچه روی داد فاجعه ای بود
که باید از همه امکانات و درایت ها بهره گرفته می شد تا از وقوع آن جلوگیری
شود. این که طراحان و مدافعان سیاست جنگی در جمهوری اسلامی چه تعبیر و تفسیری
از آن جنگ دارند و فاجعه را نقد کرده و در جیب پیروزی گذاشته اند به خودشان
مربوط است، اما حرف و نتیجه گیری ما از آن جنگ چیز دیگری است. ما اعتقاد داریم
بمباران وسیع لبنان توسط اسرائیل خسارات و ویرانی را از خود باقی گذاشت که
مطابق برآوردهای اولیه از 10 میلیارد دلار می گذرد و کشوری را که درآمد آن
عمدتا به توریسم وابسته است، برای 10 سال به عقب باز گرداند. ادامه
-----------------------------------------------------------------------
هيتلر و آلمان ها
8 میلیون جوان هیتلری
با شعار
ایمان- وفاداری-
مبارزه
جلب برنامه نظامی شدند
ترجمه عليرضا خيرخواه
-----------------------------------------------------------------------
از یک نامه
وارده
باید تیغه عدالت را در
قیچی اصلاحات تیزتر می کردیم
در شماره گذشته راه توده گزارش جالبی درباره "جبهه ضد
نئوليبراليستي" در كشور بوليوی خواندم که شرحی بود از نظرات کمونیست های
این کشور در ارتباط با دولت چپ اصلاح طلبی که قدرت را بدست گرفته است. شاید
لازم بود در دوران 8 ساله اصلاحات چپ غیر مذهبی و انقلابی ایران نیز با
همین صراحت پیرامون برنامه های اقتصادی دولت سخن می گفت و وزن انتقاد را در
جریان اتحاد با دولت اصلاحات پررنگ تر می کرد. در این صورت شاید می شد
اصلاح طلبان را به سمت آن روندی هدایت کرد که اکنون "لولا داسيلوا" در پیش
گرفته است. به نظر من عده زيادی از اصلاح طلبان، از جمله خاتمي و نزدیک
ترین همفکرانش، خانه كارگر، حزب اسلامي كار، جناحي از جبهه مشاركت، جناحي
از سازمان مجاهدين انقلاب و… چنين ظرفيتي را داشتند.
آيا جبهه اصلاحات و نيرو های حامی آن باید صرفا روی اهداف دمکراسی خواهی
متمرکز می شدند؟
بنظر من نه و حق این بود که ما چپ غیر مذهبی ایران در همان سال ها با صراحت
بیشتری روی برنامه عدالت خواهی متمرکز می شد و با دفاع از منافع توده های
وسیع مردم آن لبه قیچی اصلاحات را تیزتر می کرد که لبه دیگرش دمکراسی خواهی
بود. باید بیشتر از فقير و گرسنگی، بيكاری و بيكار شدن و له شدن زير چرخ
دنده واردات و قاچاق و خصوصي سازی گفته می شد.