زنده باد صلح و استقلال
مقاومت و مخالفت با
سياست اتمي حاکميت را
علني کنيم
فرصت های
بزرگ بسرعت باد ازکف مي رود و زمين سوخته باقي مي ماند!
سياست، يعني شناخت و سنجش نيرو، درک
شرايط و حرکت بر اساس توازني که برقرار است. نيروی هدايت کننده و رهبری کننده آن
نيز، پيش از آن که فرد يا افرادي در حاکميت و يا حتي در اپوزيسيون يک حاکميت باشند،
درايت و هوشياری و هوشمندی در لحظه شناسي است. نقش شخصيت در اين مجموعه جای مي
گيرد، نه در ادعاها، خشونت طلبي ها و خونريزی و جنگ طلبي.
اين مجموعه در جمهوری اسلامي جای
ندارد. دليل بقای 27 ساله جمهوری اسلامي نيز، در درجه نخست مصرف از ظرفيت بزرگ و
عظيم انقلاب 57 است، نه در درايت و يا خشونت طلبي، کشتار و اعدام و برقراي نظامي
امنيتي به رهبری اين يا آن فرد در کل نظام؛ که اتفاقا ضعف اساسي رهبری انقلاب 57 از
ابتدا در همين نکته بوده است. بنابراين وقوع بزرگترين و مخرب ترين رويدادها در
ايران نه ناشي از انقلاب ايران و تحمل ناپذير بودن سه شعار محوری استقلال- آزادی –
جمهوری (اسلامي) آن توسط غارتگران و قدرت هاي بين المللي، بلکه در بي کفايتي و کوته
بيني رهبري کشور، برباد رفتن آرزوهاي مردم نسبت به اين سه شعار و پايان ظرفيت هاي
انقلاب 57 است. در واقع، اين پايان ظرفيت هاي مردمي انقلاب 57 است، که شرايط را
براي تهاجم به ايران و تکه پاره کردن آن فراهم ساخته است.
جان کلام، در لحظه کنوني، آشکارتر از
آنست که نيازمند مقدمه چيني بيشتري باشد. سخن از بحراني است که با نظامي کردن فن
آوري اتمي، توهم فتح جهان اسلام و بر سرکار آوردن دولتي نظامي- امنيتي متکي به
ارتجاع مذهبي و منابع نفت کشور برای تجارت و غارت برای اهداف بالاست. آنچه که
درباره پيشرفت اتمي ايران و يا هر نوع دستاورد ديگری گفته مي شود بازی با افکار
عمومي است. هر حاکميت ديگری هم در ايران بر سر کار بود (حتي رژيم شاه) با نزديک به
600 ميليارد دلار درآمد حاصل از نفت، اي بسا وضع بهتر از اين نيز مي بود و کليد برق
اتمي سال ها پيش در ايران خورده بود! ( بحث بر سر وابستگي های آن رژيم و سلطه
امريکا بر حتي تاسيسات اتمي ايران، بحث جداگانه ايست. ما فقط مي خواهيم بگوئيم با
600 ميليارد دلار درآمد نفت شاهکار خلقت جمهوری اسلامي نيآفريده است.)
حال مي رسيم به سياستي که مي خواهد اين
دستآورد را (تکنولوژي اتمي کشور) حفظ کند. آيا در سياستي که شاهد آن در ايران
هستيم، آن شرايط بالا که برشمرديم جاي دارد؟ يعني درک شرايط جهاني، توازن نيروها،
هوشياری، موقعيت سنجي، ظرفيت داخلي نظام و...
ما عميقا معتقديم خير و از آن بدتر و
مخوف تر، اينکه عوامل قدرت هائي که تکه پاره شدن ايران را در طرح خاورميانه بزرگ
اما کشورهاي تکه تکه شده را گام به گام پيش مي برند در حساس ترين ارگان های تصميم
گيرنده نظام- روحانيون و نظامي ها- جاي گرفته و انجام وظيفه مي کنند. اين انجام
وظيفه به اشکال بسيار ظريف پيش برده شده است. به تاريخ و همين دو رژيم سرنگون شده
قبلي نگاهي بياندازيم. زياد لازم نيست به دوران صفويه و قاجاريه و قبل تر از آن
برگرديم.
تمام کتاب های تاريخي و خاطره نگاری
دوران رضاشاه فصلي را دارند در باره ماه ها و سال هائي که امثال محمدعلي فروغي
(نخست وزير و کارگزار مستقيم انگلستان در ايران) زير گوش رضاشاه چنان شب ها کتاب مي
خواندند و نقالي مي کردند که او بتدريج خواب ناپلئون را مي ديد و همين دگرگوني
رواني او را به سمت اتحاد با هيتلر کشاند.
همين بازی هولناک با فرزند او
"محمدرضا" شد، تا جائي که زير تلقين هاي امثال شجاع الدين شفا، او خود را جانشين
کوروش احساس کرد و بر سر قبر او خطبه "تو بخواب که ما
بيداريم" را خواند.
همين بازی، امروز با اهداف ديگری در
جمهوری اسلامي جريان دارد و کارگزاران آشکار و پنهاني اين بازي در بيوت و خيمه هاي
قدرت جای دارند که تاريخ نام و مشخصات دقيق رهبران اصلي اين بازی را آشکار خواهد
کرد. امثال شريعتمداری در کيهان و يا دکتر عباسي در دانشگاه سپاه و يا حتي ميدان
داری امثال مصباح يزدی و احمد جنتي هنوز آن هسته مرکزی ماجرا نيستند.
با اين بازی خوفناک است که تکنولوژی
اتمي ايران در قالب نظامي قرار گرفته و سپاه پاسداران متولي آن شده است.
سئوال بسيار ساده و در عين حال مرکزی
برای دريافت آن شرايطي که براي سياست به معناي علمي آن و نه سياست بازي آلوده به
دروغ و تزوير( که رهبران جمهوري اسلامي خود را در آن بي رقيب احساس مي کنند) به آن
بايد پاسخ داد اينست: آيا جهان کنوني، سلاح اتمي در دست حاکميت کنوني جمهوری اسلامي
را مي تواند بپذيرد و با آن کنار بيايد؟
ما مي گوئيم به دلائل زير چنين امري
ممکن نيست:
- اين حاکميت تابع قوانين و مراعات
کننده قول و قرارهای خود هم نيست.
- حاکميت در ايران در راس هرم يکپارچه
آن داراي گروهبندی هائي است که هر کدام يک چيز مي گويند و يک توهمي در سر دارند.
(به خطبه های ابلهانه امامي کاشاني در نماز جمعه اخير تهران که مسيحيان جهان را
کثيف خطاب مي کند و دستور حمله به کليساها را مي دهد مراجعه کنيد. امثال او در ميان
روحانيون و غير روحانيون سکاندار حاکميت کم نيستند.)
- در ايران يک دولت پرقدرت سايه وجود و
حضور دارد که کمتر درباره آن صحبت مي شود و سخن گفته مي شود. اين دولت سايه، همان
شبکه عظيم و مخوف مواد مخدر است که در تمام ارگان های نظامي و سپاهي و دولتي نفوذ و
حضور دارد و بزرگترين منبع فساد و جاسوسي و حادثه سازی در ايران و منطقه است. اين
گمان که چنين دولتي به سلاح اتمي دست يابد و آن را مثلا به سودان هم منتقل کند گمان
دور از ذهني نيست. همين سخن از دهان احمدي نژاد در سازمان ملل در آمد. او شايد
نفهميد چه مي گويد، اما آنها که زير گوشش در تهران خوانده بودند مي دانستند چه مي
کنند و چه کسي را با چه شخصيت و ظرفيت رواني جلو انداخته اند.
- آن شرايط بين المللي که اجازه داد
کره شمالي داراي سلاح اتمي شود، امروز اساسا در جهان وجود ندارد. و رهبران بي سياست
جمهوری اسلامي قادر به درک آن نيستند. همانگونه که قادر به درک آن شرايطي که امريکا
در ويتنام گرفتار آن شد نيستند و تصور کرده اند با بمب درکردن و کشتار مردم عادی در
عراق جهاد اکبر مي کنند. درحاليکه درست برعکس، بجاي تقويت روحيه ملي و وحدت احزاب
طرفدار استقلال کشور، عراق را به دوران صدام حسين و يک حکومت فاشيستي در منطقه پيش
مي برند که نمي تواند تابع قدرت هاي بزرگ جهاني و از جمله امريکا نباشد. کره اتمي
از دل رقابت تنگاتنگ چين و اتحاد شوروي از يکسو و رقابت هر دو آنها با امريکا بيرون
آمد و از چنين حمايت و موقعيت بزرگي برخوردار بود. ضمن آنکه در کره يک حاکميت و يک
دولت بر سرکار است و هنوز مي توان با آن بر سر ميز مذاکره نشست. همچنان که با غول
اتمي دوران، اتحاد شوروی مي شد بر سر ميز مذاکره نشست و درباره کلاهک های اتمي به
تفاهم رسيد.
بدين ترتيب، پاسخ سئوال بالا روشن تر
از روز است و دقيق ترين سياست با توجه به شرايط بين المللي و منطقه اي و موقعيتي که
حاکميت نظامي و ماجراجوي جمهوري اسلامي دارد، دفاع از تکنولوژی اتمي، به دور از هر
نوع شک و ترديد نظامي است، که در اين صورت چه نيازی به امنيتي کردن مسائل اتمي
ايران، پادگاني کردن تاسيسات اتمي و هراس از بازديد بين المللي از آن و تبديل شک
جهان به يقين درباره توليد سلاح اتمي در ايران بود؟
آن فاجعه ای که جمهوري اسلامي ايران به
سمت آن مي رود، حتي اگر منجر به تکه پاره شدن ايران و از کف رفتن خوزستان و کردستان
و... نشود، حاصل نزديک و قطعي آن نابودي دستآوردهای علمي و تکنولوژی اتمي ايران
است. يعني برباد دادن بخش عظيم ديگري از ثروت ملي کشور که با فروش نفت بدست آمده
است.
پاسخ سئوال بعدي، يعني "جمهوري اسلامي
مي تواند و يا مي خواهد دست از کابوس توليد سلاح اتمي در ايران بردارد؟" در دل پاسخ
به سئوال اول نهفته است. يعني، اگر رهبران جمهوري اسلامي بدنبال توليد بمب و سلاح
اتمي نبودند، چه نيازی به اين سياست بازی بين المللي و حادثه جوئي هاي منطقه ای
بود؟
بنابراين، از دل تضاد "ناممکن بودن
تحمل دست يابي حاکميت کنوني به سلاح اتمي" و "مصمم بودن حاکميت به توليد سلاح اتمي"
مي تواند فاجعه اي بيرون بيايد که يگانه راه جلوگيری از آن نه سکوت و نه انتظار
شکست سياست رهبر و جنتي و فرماندهان سپاه و رسيدن حاکميت به دست مخالفان اين سياست
در حاکميت- "آسياب به نوبت"- بلکه مقابله صريح و شفاف با اين سياست و يا بي سياستي
است. دفاع از صلح و استقلال کشور، در گرو جدا کردن حساب خود از حساب سياستي اتمي
است که حاکميت کنوني پيش مي برد. تا اين مخالفت به صورت يکپارچه و قدرتمند در داخل
کشور بوجود نيايد، گردانندگان سياست اتمي همچنان به بازي و به خيال خود "خريد وقت"
برای توليد سلاح اتمي ادامه خواهند داد و به استقبال فاجعه مي روند.
اين را وقتي ما در اين گوشه مي توانيم
درک کنيم و حدس بزنيم، چگونه ممکن است آنها که از دل ارگان های امنيتي و اتمي و
رهبري جمهوري اسلامي خبر و اطلاعات دارند و به موجب و با محاسبه آن بسوی نقشه هاي
بزرگ عليه ايران پيش مي روند ندانند؟ سادگي کافيست! |